کليات مدیریت زنجیره تامین
چکیده
در دنیای رقابتی امروز با توجه به ویژگیهای محیطهای جدید تولیدی و طبیعت مشتریان، دیگر شیوه های مدیریت تولید گذشته که یکپارچگی کمتری را در فرآیندهایشان دنبال میکردند کارآیی خود را از دست داده اند و امروزه شرکتها نیازمندند تا یکپارچگی منظمی را در تمام فرآیندهای تولیدی-از ماده خام تا مصرفکننده نهایی-ایجاد کنند.مدیریت زنجیره تامین به عنوان یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت مناسب جریان مواد و کالا،اطلاعات و جریان پولی،توانایی پاسخگویی به این شرایط را داراست.
مدیریت زنجیره تامین (SUPPLY CHAIN MANAGEMENT) دارای سه فرآیند عمده و اصلی است که عبارتند از:«مدیریت اطلاعات»،«مدیریت لجستیک»و«مدیریت روابط»،که در آن مدیریت روابط نقش مهم و موثری را در کل مدیریت زنجیره تامین و همچنین بهبود عملکرد آن بازی میکند و اساسا فاکتور«رابطه»عامل قوی و موثری در شکستها و موفقیتهای تجاری قبلی شرکا-تا به امروزر بوده است،به طوری که قرن بیست و یکم را «عصر اتحادها»نامیده اند.
این مقاله درصدد است تا علاوه بر معرفی گامهای ایجاد و توسعه یک رابطه موفق، به صورت ساختاری به اصول اولیه و مفاهیم موجود برای بررسی و تحلیل روابط میان شرکا (خریداران و تامین کنندگان)بپردازد و در همین راستا در بخشی از آن انواع شبکه های موجود در تحلیل زنجیره ها و روابط میان آنها معرفی گردیده است.
مقدمه
در طول دو دهه اخیر،مدیران شاهد یک دوره تغییرات شگرف جهانی به واسطه پیشرفت در تکنولوژی،جهانی شدن بازارها و شرایط جدید اقتصاد سیاسی بوده اند.با افزایش تعداد رقبا در کلاس جهانی،سازمانها مجبور شدند که سریعا فرآیندهای درون سازمانی را برای باقی ماندن در صحنه رقابت جهانی بهبود بخشند.
در دهه های 70-1960 سازمانها به توسعه جزئیات استراتژیهای بازار همت گماردند که بر برآورده سازی«رضایت»مشتریان متمرکز بود. آنها بدین درک نایل آمدند که مهندسی و طراحی قوی و عملیات تولید منسجم و هماهنگ، پیش نیاز دستیابی به نیازمندیهای بازار و در نتیجه سهم بازار بیشتر است.بنابراین طراحان مجبور شدند که ایدهآل ها و نیازمندیهای موردنظر مشتریان را در طراحی محصولات خود بگنجانند و در حقیقت محصولی را با حداکثر سطح کیفی ممکن،در حد اقل هزینه،توام با ایده آل های موردنظر مشتری روانه بازار سازند.
در دهه 1980 با افزایش تنوع در الگوهای موردنظر مشتریان،سازمانهای تولیدی به طور فزایندهای به افزایش انعطافپذیری در خطوط تولید،بهبود محصولات و فرآیندهای موجود و توسعه محصولات جدید برای ارضا نیازمندیهای مشتریان علاقه مند شدند که این موضوع- به نوبه خود-چالشهای جدیدی را برای آنها رقم زد.
در دهه 1990 به موازات بهبود در توانمندی های تولید،مدیران صنایع درک کردند که مواد و خدمات دریافتی از تامین کنندگان مختلف،تاثیر به سزایی در افزایش توانمندیهای سازمان به منظور برخورد با نیازمندیهای مشتریان دارد که این امر به نوبه خود،تاثیر مضاعفی در تمرکز سازمان بر پایگاههای تامین و استراتژیهای منبع یابی بر جای نهاد.همچنین مدیران دریافتند که صرفا تولید یک محصول کیفی،کافی نیست.در واقع تامین محصولات با معیارهای موردنظر مشتری(چه موقع،کجا و چگونه)و با کیفیت و هزینه مورد، چالشهای جدیدی را به وجود آورد.
در چنین شرایطی به عنوان یک نتیجه گیری از تغییرات مذکور،سازمانها دریافتند که این تغییرات در طولانی مدت برای مدیریت سازمانشان کافی نیست.آنها باید در مدیریت شبکه همه کارخانجات و شرکتهایی که ورودیهای سازمان آنها را-به طور مستقیم و غیرمستقیم-تامین میکردند،و همچنین شبکه شرکتهای مرتبط با تحویل و خدمات بعد از فروش محصول به مشتری،درگیر میشدند.با چنین نگرشی رویکردهای«زنجیره تامین»و «مدیریت زنجیره تامین»پای به عرصه وجود نهادند.
برطبق این نظریه،زنجیره تامین در یک تعریف ساده،شامل تمام فعالیتهای مورد نیاز برای ارائه یک محصول به مشتری نهایی بوده و مدیریت زنجیره تامین در واقع،مدیریت این فعالیتها در زنجیره تامین است.
عامل بسیار مهمی که شاید مهمترین و گردش مناسب و انتقال صحیح اطلاعات باعث میشود تا فرآیندها کاراتر و مدیریت آنها آسانتر گردد.
مجموعه سیستمهای اطلاعاتی زنجیره تامین میتواند بر روی بسیاری از تصمیم گیریهای داخلی بخشهای مختلف زنجیره تامین موثر باشد.
مدیریت روابط تاثیر شگرفی در همه زمینه های زنجیره تامین و همچنین سطح عملکرد آن دارد.
مشکل ترین بخش یک مدیریت زنجیره تامین کارآمد باشد،مدیریت روابط در زنجیره تامین است.این فاکتور در تحلیلهای مدیریت زنجیره تامین،تاثیر شگرفی بر روی سطح عملکرد بخشهای مختلف زنجیره می گذارد،به طوری که بسیاری از شکستها و موفقیتها در زنجیره های تامین،ناشی از این عامل بوده است.بنابراین واضح است که پرداختن به این موضوع در حیطه زنجیره تامین،بسیار مهم و بحرانی به نظر میرسد.
در ادامه،پس از ارائه تعاریف کاملتری «زنجیره تامین»و«مدیریت زنجیره تامین»از منظر محققان و همچنین چکیده مختصری از فرآیندهای عمده و مهم مدیریت زنجیره تامین، وارد بحث روابط و مدیریت روابط در زنجیره تامین خواهیم شد.
زنجیره تامین
محققان و نویسندگان مختلف،نگرشها و تعاریف متفاوتی را از زنجیره تامین ارائه کردهاند. برخی زنجیره تامین را در روابط میان خریدار و فروشنده محدود کردهاند،که چنین نگرشی تنها بر عملیات خرید رده اول در یک سازمان تمرکز دارد.گروه دیگری به زنجیره تامین دید وسیع تری داده و آن را شامل تمام سرچشمه های تامین (پایگاههای تامین)برای سازمان میدانند.با این تعریف،زنجیره تامین شامل تمام تامینکنندگان رده اول،دوم،سوم...خواهد بود.چنین نگرشی به زنجیره تامین،تنها به تحلیل شبکه تامین خواهد پرداخت.دید سوم،نگرش زنجیره ارزش «پورتر»است که در آن زنجیره تامین شامل تمام فعالیتهای مورد نیاز برای ارائه یک محصول یا خدمت به مشتری نهایی است.با نگرش مذکور به زنجیره تامین،توابع ساخت و توزیع به عنوان بخشی از جریان کالا و خدمات به زنجیره اضافه میشود.در واقع با این دید،زنجیره تامین شامل سه حوزه تدارک،تولید و توزیع است.
حوزه های تشکیل دهنده زنجیره تامین و فرآیند جریانات فیزیکی،اطلاعاتی و روابط آن حال با توجه به مطالب فوق،تعاریف مختصر و جامعی که میتوان از«زنجیره تامین» و«مدیریت زنجیره تامین»ارائه داد،عبارتند از: «زنجیره تامین»:مشتمل می شود بر تمام فعالیتهای مرتبط با جریان و تبدیل کالاها از مرحله ماده خام(استخراج)تا تحویل به مصرف کننده نهایی و نیز جریانهای اطلاعاتی مرتبط با آنها.
«مدیریت زنجیره تامین»:مشتمل می شود بر یکپارچه سازی فعالیتهای زنجیره تامین و نیز جریانهای اطلاعاتی مرتبط با آنها از طریق بهبود در روابط زنجیره،برای دستیابی به مزیت رقابتی قابل اتکا و مستدام. بنابراین،اگر ما به بررسی یک سازمان منحصر به فرد در چارچوب این تعاریف علاقه مند باشیم،باید هردو شبکه تامین کنندگان و کانالهای توزیع را در آن بگنجانیم.تعریف ارائه شده برای زنجیره تامین در فوق،موضوعات مدیریت سیستمهای اطلاعات،منبع یابی و تدارکات،زمانبندی تولید،پردازش سفارشات، مدیریت موجودی،انبارداری و خدمت به مشتری را در برمیگیرد.
فرآیندهای اصلی
مدیریت زنجیره تامین دارای سه فرآیند عمده و بحرانی است که عبارتند از:
1)مدیریت اطلاعات،2)مدیریت لجستیک،3) مدیریت روابط (RELATIONSHIP MANAGEMENT) .
مدیریت اطلاعات:
امروزه نقش،اهمیت و جایگاه اطلاعات برای همگان بدیهی است. گردش مناسب و انتقال صحیح اطلاعات باعث میشود تا فرآیندها موثرتر و کاراتر گشته و مدیریت آنها آسانتر گردد.در بحث زنجیره تامین -همانطور که گفته شد-اهمیت موضوع هماهنگی در فعالیتها،بسیار حائز اهمیت است. این نکته در بحث مدیریت اطلاعات در زنجیره، مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و انتقال اطلاعات نیز صحت دارد.مدیریت اطلاعات هماهنگ و مناسب میان شرکا باعث خواهد شد تا تاثیرات فزایندهای در سرعت،دقت،کیفیت و جنبه های دیگر داشته باشیم.مدیریت صحیح اطلاعات موجب هماهنگی بیشتر در زنجیره خواهد شد.به طور کلی در زنجیره تامین، مدیریت اطلاعات در بخشهای مختلفی تاثیرگذار خواهد بود که برخی از آنها عبارتند از:
مدیریت لجستیک:
(انتقال،جابجایی،پردازش و دسترسی به اطلاعات لجستیکی برای یکپارچه سازی فرآیندهای حمل و نقل، سفارش دهی و ساخت،تغییرات سفارش، زمانبندی تولید،برنامه های لجستیک و عملیات انبارداری)؛
تبادل و پردازش داده ها میان شرکا(مانند تبادل و پردازش اطلاعات فنی،سفارشات و...)؛
جمع آوری و پردازش اطلاعات برای تحلیل فرآیند منبع یابی و ارزیابی،انتخاب و توسعه تامین کنندگان؛
جمع آوری و پردازش اطلاعات عرضه و تقاضا و...برای پیش بینی روند بازار و شرایط آینده عرضه و تقاضا؛
ایجاد و بهبود روابط بین شرکا:
چنانچه پیداست،مدیریت اطلاعات و مجموعه سیستمهای اطلاعاتی زنجیره تامین می تواند بر روی بسیاری از تصمیم گیریهای داخلی بخشهای مختلف زنجیره تامین موثر باشد که این موضوع مالی از اهمیت بالای این مولفه در مدیریت زنجیره تامین است.
مدیریت لجستیک:
در تحلیل سیستمهای تولیدی(مانند صنعت خودرو)،موضوع لجستیک بخش فیزیکی زنجیره تامین را در بر میگیرد.این بخش که کلیه فعالیتهای فیزیکی از مرحله تهیه ماده خام تا محصول نهایی شامل فعالیتهای زنجیره تامین را به خود اختصاص میدهد.در واقع،محدوده لجستیک تنها جریان مواد و کالا نبوده بلکه محور فعالیتهای زنجیره تامین است که روابط و اطلاعات،ابزارهای پشتیبان آن جهت بهبود در فعالیتهایش هستند.
مدیریت روابط:
فاکتوری که ما را به سمت فرجام بحث راهنمایی میکند و شاید مهمترین بخش«مدیریت زنجیره تامین»به خاطر ساخت و فرم آن باشد،«مدیریت روابط در زنجیره تامین» است.مدیریت روابط، تاثیر شگرفی بر همه زمینه های زنجیره تامین و همچنین سطح عملکرد آن دارد.در بسیاری از موارد، سیستمهای اطلاعاتی و تکنولوژی مورد نیاز برای فعالیتهای مدیریت زنجیره تامین به سهولت در دسترس بوده و میتوانند در یک دوره زمانی نسبتا کوتاه تکمیل و به کار گمارده شوند.اما بسیاری از شکست های آغازین در زنجیره تامین، معلول انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و نتیجه رفتارهایی است که ما بین طرفین درگیر در زنجیره به وقوع می پیوندد.علاوه بر این،مهمترین فاکتور برای مدیریت موفق زنجیره تامین،ارتباط مطمئن میان شرکا در زنجیره است،به گونه ای که شرکاء اعتماد متقابل به قابلیتها و عملیات یکدیگر داشته باشند.کوتاه سخن اینکه در توسعه هر زنجیره تامین یکپارچه،توسعه اطمینان و اعتماد در میان شرکا و طرح قابلیت اطمینان برای آنها از عناصر بحرانی و مهم برای نیل به موفقیت پایدار است.
مدل مفهومی توسعه اتحاد:
مدلی است که چگونگی ایجاد و توسعه اتحادها را در زنجیره تامین-در سازمانهای مختلف-نشان میدهد.این مدل از تعدادی اجزای عمودی و افقی تشکیل شده است که اجزای عمودی آن عبارتند از:
جزء فرآیند:شرح مختصری از گامهای توسعه اتحاد است که مراحل مورد نیاز را برای شکلگیری،تکمیل و حفظ اتحاد نشان میدهند.
جزء استراتژیک:آزمون میکند که چگونه «انتظارات استراتژیک»و«ارزیابیهای کارآمدی اتحاد»،به عنوان پیشرفتهای اتحاد از طریق گامهای توسعه،تکامل مییابند؛
جزء عملیاتی:توسعه تحقیق،انتخاب معیارها و عملکرد استانداردها را به منظور مدیریت یک اتحاد توانمند،به بحث مینشیند.
در بین گامهای افقی،ما باید گامهای عمودی را که در برگیرنده گامهای افقی موردنظر هستند، مدنظر قرار دهیم.در هر گام عمودی-همانطور که از بالا به پایین حرکت میکنیم-مدیران باید جریانات عملیاتی و استراتژیکی را که بر هریک از گامهای افقی توسعه زیر منطبق هستند،مدنظر قرار دهند:
سطح اول:نیاز به شکل دهی یک اتحاد
بسیاری از شرکتها به محض اینکه متوجه میشوند به منظور بهبود عملکرد خود نیازمند یک تغییر جدی در استراتژیهای خود هستند دست به شکل دهی نوعی اتحاد با دیگران میزنند.درک این موضوع که شرکت باید عملکرد خود را بهبود بخشد از عوامل چندی نشات میگیرد که از آن جمله میتوان به رقابت جهانی،انسجام صنعت ساختار توزیع کنندگان و کانالهای عرضه و یا تغییرات تکنولوژی در آن شاخه خاص از صنعت اشاره کرد.
حتی گاهی مشکلات مربوط به کیفیت باعث میشود مدیران شرکتها دست به بازتعریف شایستگی های پایه ای (CORE COMPETENCY) خود بزنند و آن دسته از فرآیندهایی را که برای آنها مزیت نسبی در بر ندارد به دیگران واگذار کنند.در پارهای از اوقات بخش بازاریابی به دنبال توسعه سهم بازار ممکن است نیاز جدیدی را بیابد که بتواند آن را از طریق توسعه اتحاد با دیگران،پاسخ گوید.
سرآغاز هرگونه تغییری با آگاهی از مشکل مورد بحث شروع میشود،اما آگاهی از مشکل به تنهایی کفایت حل مشکل را از خود بروز نمیدهد،چرا که مدیران باید بدین درک نایل آیند که امکان بهبود سیستم وجود دارد.نکته مهم دیگر اینکه هرنوع ارتباطی در زنجیره تامین، سطوحی از ریسک یا عدم اطمینان را در بر خواهد داشت،بنابراین به واسطه هرگونه تغییری در استراتژی،پتانسیل بهبودی باید ظاهر شود که قدرت توجیه این سطح از ریسک را داشته باشد.
سطح دو: پیگیری اتحاد
در جریان پیگیری اتحاد،سازمانها تعریف مشروحی از استراتژیهای جدیدشان ارائه خواهند داد و تصمیمشان را به منظور پیگیری یک اتحاد مسالمت آمیز قطعی خواهند کرد.این امر زمینه های تحقیق به منظور کسب اطلاعات دقیق مرتبط با استراتژیهای جدید و همچنین ارزیابی دقیقی از یک شریک بالقوه را در بر خواهد گرفت.اهداف اولیه و اصلی موردنظر در این سطح،سریعا تحت بازبینی قرار گرفته و اهداف ثانوی به منظور تصحیح اهداف اولیه و تعیین سطح دسترسی خلق میشوند.در نهایت همین اهداف ثانوی به شناسایی مشخصات استراتژیک و عملیاتی-که سازمانهای درگیر در اتحاد به عنوان شرکای بالقوه اتحاد،ملزم به کنترل و رعایت آنها هستند-کمک خواهد کرد.
از طرفی دیگر،فرآیند تعریف معیار انتخاب به سازمانها اجازه میدهد که به شیوه مناسبی، تعداد سازمانهای طرف اتحاد را کاهش دهند. محققان در مطالعاتشان به این مهم دست یافتند که اکثر اتحادهای موفق زمانی اتفاق افتاده است که ارتباط بین شرکا در زمینه مواد،محصولات یا خدماتی توسعه داده شد که به طور استراتژیک برای هردو شریک از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.اما اینکه شیوه ممیزی و انتخاب تامین کننده باید دارای چه خصوصیاتی باشند تا بتوان از طریق آنها«تامین کنندگان ناب»را شناسایی و انتخاب کرد،از اهمیت شایانی برخوردار است.در کنکاش برای تعیین خصوصیات و ویژگیهای معیارهای ممیزی موثر ارزیابی و انتخاب تامین کننده،فاکتورهای زیر از اهمیت بسزایی برخوردارند:
جامع بودن:ملاحظه و مورد توجه قرار دادن معیارها و طبقه بندی های مهم؛
قابل فهم و درک بودن:به کارگیری سیستمهای ارزش دهی مقداری؛
سادگی ریاضیاتی:سهولت محاسباتی؛
قابلیت اطمینان:سنجش یکسان و قابلیت درک عمیق و دقیق توسط ممیزان آموزش دیده؛
انعطاف پذیر بودن:قابلیت به کارگیری در طول خریدهای مختلف.
فاکتورهای فوق،ویژگیهای یک ممیزی مناسب را برای ممیزی و ارزیابی یک تامین کننده ارائه میدهند.اما برای توسعه چنین سیستمی، به یک فرآیند گام به گام به منظور ممیزی ارزیابی و انتخاب اولیه تامین کنندگان نیازمندیم تا بتوانیم توسط آن یک تامین کننده را ارزیابی،انتخاب و عملکردش را مورد بازبینی قرار دهیم.
نویسندگان: دکتر مهدی غضنفری افشین ریاضی،مسعود کاظمی